چرا آریامهر بخوره؟
در زمان شاه درآورده بودند که یک روز تابستان خانم جوان و زیبایی که میخواست برود خیابان آریامهر، از راننده تاکسی که برایش ترمز کرده بود میپرسد «آریامهر میخوره؟». راننده چشمش به سینه باز خانم، گفته بود «چرا آریامهر بخوره؟ خودم میخورم!».
روایات مختلف است. مخالفان شاه حرف راننده تاکسی را اینجور بازگو میکردند که گفت «آریامهر کوفت بخوره، خودم میخورم.» موافقان شاه میگفتند خانمه به راننده تاکسی جواب داد «کوفت بخوری، برو گمشو» و رفت سراغ تاکسی بعدی. میانهروها و محافظهکارها میگفتند راننده تاکسی میگوید «بعد از اینکه آریامهر خورد، یکخرده هم بده من بخورم!».
عجیب است که ما ملت برای یک جوکی که باید بشنویم و بخندیم اینطور پروندهسازی میکنیم.
گمان میکنم این جوک را آیتالله خمینی شنیده بود و فکر انقلاب از آنجا به سرش زد و به آمریکا و انگلیس پیام داد چرا آریامهر بخورد؟ بدهید من بخورم!
تماس گرفتن خمینی با آمریکا که ثابتشدهی سندی است، اما تماسش با انگلیسها را به قرینه سنّتی میگویم!
لبیک یا مجتبی
حالا گمان میکنم آقای خامنهای هم این لاغ یا لطیفه یا جوک یا انکدوُت را شنیده باشد که با خودش گفته «چرا پسر شاه بخورد؟، میدهم پسر خودم بخورد!». این را مجتباگرائیهای اخیر نشان میدهد. آخرینش اینکه پوستر چاپ کردهاند و یواشکی به در و دیوار زدهاند که «لبیک یا مجتبی».
البته انتشار این پوستر فقط یک طرح آزمایشی بود. میخواستند مظنّه دستشان بیاید، که دستشان آمد و دلخواه نبود. بنابراین، انکار لازم. پس، فردایش در خبرها آمد کارگرانِ پوسترچسبان دستگیر شدهاند. فرد ناشناسی پنج میلیون به آنان داده و تلفنی از آنها خواسته که اینها را از یک چاپخانهای بردارند پخش و نصب کنند. کارگرها هم فکر میکردهاند کاری «موجه» و «حاکمیتی» انجام میدهند.
به همین راحتی! فرد ناشناس پول را اول داده یا آخر؟ اگر اول داده، به چه اعتمادی داده؟ اگر آخر داده، کارگران چه اعتمادی به یک آدم تلفنی داشتهاند؟ لایش بدجوری باز است!
کارگران دستگیر شدند
حالا باید در اتاقهای فکر بنشینند و مغزهایشان را رویهم بگذارند که چطوری درزش را بخیه بزنند. البته که بلدند:
به اطلاع امت بپا خاسته و به خاک نشسته و به خون خفته میرساند که نیروهای امنیتی با هشیاری تمام و با استفاده ترفندهای پلیسی و جیمزباندی و جانی دالری و ستوان کلمبوئی موفق شدند با عملیات غافلگیرانه، در یک یورش استثنائی کارگرانی را که پوسترهای مرموز به در و دیوار شهر چسبانده بودند، دستگیر کنند.
دستگیری علی کوتول
سرپرست یگان ویژه ناجا (نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی) با همکاری صمیمانه کمیته راجا (رفیقان امنیتی جمهوری اسلامی) موفق شدند رئیس باند مخوف کاماچا (کارگران مجتبی چسبان) را دستگیر کنند. مأموران سپس توانستند همکاران او را، از روی طول قد، در رابطه با چسباندن پوسترها روی دیوار، شناسایی کنند. حتی یکی از آنان که قد کوتاهی داشت و به نظر نمیرسید بتواند پوستر بچسباند، ابتدا آزاد شد ولی بعد از آنکه کارآگاهان (چاپایا) در بازرسی از محل سکونت او، یک چهارپایه یافتند، او را نیز بهشدت دستگیر نمودند.
چگونگی پرداخت وجه
در بازرسیهای اولیه مأموران با هشیاری تمام در صدد کشف نحوه پول دادن به کارگران برآمدند و سرانجام در آخرین ساعات روز جمعه به این نتیجه رسیدند که وجه داده شده، با سیستم اینترنتی Pay Pal نبوده، همچنین از طریق بیت-کوین هم پرداختی صورت نگرفته است.
کارگران سوءاستفادهگر
فرمانده سپاه پاسداران نیز اظهار داشت: این کارگران همگی از گورخوابهای جنوب شهر بوده و بدون اجازه صاحبان آینده قبرها، و با سوءاستفاده از بیاطلاعی آنها، در قبرهای آنان سکونت گزیده بودند و حتی هر سال در ماه محرم با تشکیل هیئت عزاداران گورخواب، اقدام به سینهزنی و حتی زنجیرزنی مینمودند. آنها در بازجوئی اولیه، همهچیز را انکار ولی در بازجوئی دومیه پس از پانسمان و گچ گیری به ارتباط خود با اسرائیل و آمریکا و سواحل جنوبی فلوریدا اعتراف نمودند.
سردار چه گفت؟
سردار ابوجعفر ستاره دوش که شخصاً موفق شده بود یکی از کارگران را کتک بزند اظهار داشت قرار بود من برای کتک زدن فائزه رفسنجانی و پسرش به حرم مطهر امام خمینی بروم ولی خوشبختانه وظیفه مهمتری توسط برادران به بنده ارجاع شد.
وی افزود: کارگران دستگیرشده در بازجوئی به واکسن فایزر نیز ابراز وفاداری نموده که به قول پرزیدنت خاتمی سابق، این جفا به رهبری است.
تحقیقات بعدی
کارشناسان آزمایشگاه نیروی انتظامی تهران بزرگ (کاآناتب) پس از بررسی دقیق لایه نازک چسبی که پوستر مجتبی را به دیوار و تیر چراغبرق میچسباند، با آزمایشهای دقیق آزمایشگاهی و حتی لابراتواری پس از چند پروسه آزمونوخطا و منتقل کردن چند دیوار و تیر چراغبرق و حتی درخت به آزمایشگاه، متوجه شدند که این نوع چسب در کارخانهای در شمال نیوزلند تولید میشود. به همین دلیل هیئت ردیاب نیروی انتظامی و چند تن از روحانیان همراه با چند پرستوی احتیاطی هفته آینده عازم نیوزلند شده تا ضمن گفتگو با مقامات این کارخانه، رد خریدار ایرانی چسب را گرفته تا از این طریق بتوانند چاپخانهای که این پوسترها را چاپ کرده، شناسایی و به تعقیب سفارشدهنده بپردازند.
ضمناً وزیر بازرگانی جمهوری اسلامی پس از اطلاع از واردات چسب نیوزیلند اظهار داشت در آینده چسبهای داخلی با مخلوطی از پشکل ماچلاغ و شاش شتر تولید خواهیم کرد. وی بلافاصله و با عجله افزود البته بلاتشبیه، برای چسباندن پوستر آقا مجتبی، همچنان چسب خارجی مصرف خواهد شد.
دستگیری نوکر
از سوی دیگر خبرنگار قضائی ما اطلاع داد که یکی از نوکران فضول و بیمبالات آیتاللهالعظمی مجتبی خامنهای که در منزل ایشان یک دسته از همان پوستر «لبیک یا مجتبی» را پیدا کرده، با قرار ممنوعالملاقات بازداشت گردیده. وی عجالتاً در همان سلول «مه آفرید خسروی» زندانیشده و ممکن است نیمهشب امشب، بیخبر اعدام شود. وی افزود ممکن هم هست نیمهشب دیشب اعدام شده باشد!
***